
جنس اشاره دارد به تفاوتهای بیولوژیک، کروموزومها، هورمونها، اعضای درونی و بیرونی جنسی.
جنسیت اشاره دارد به ویژگیهای شخصیتی که جامعه و فرهنگ به نام مردانه و زنانه تعیین کردهاند.
جنسیت چیست
مردم معمولا کلمههای «جنس[۱]» و «جنسیت[۲]» را به جای هم بکار میبرند، در حالی که این دو با هم هممعنا نیستند. ما جنس نوزاد را پس از تولد، بر مبنای عضو جنسی او، زن یا مرد تعیین میکنیم. پس از آن که جنس نوزاد تعیین شد، بر اساس آن، برای او جنسیتی در نظر میگیریم. [اگر عضو جنسی نوزاد کیر باشد، پسر نامیده میشود، و اگر عضو جنسیاش کس باشد، دختر نامیده میشود. به همین ترتیب، برای نوزادی که پسر نامیده شده، مجموعهی از ویژگیهای رفتاری و احساسی و مسؤولیتهای فردی و اجتماعی که جامعه و فرهنگ از پسرها و مردها انتظار دارد، برای او در نظر گرفته شده و در همین چارچوب به او آموزش داده میشود. برای نوزادی که دختر نامیده شده، مجموعهای از ویژگیهای رفتاری و احساسی و مسؤولیتهای فردی و اجتماعی که جامعه و فرهنگ از دخترها و زنها انتظار دارد، در نظر گرفته میشود و در همین چارچوب به او آموزش داده میشود – ساقی قهرمان] بسیاری از مردم دقت چندانی به مسألهی جنس و جنسیت نمیکنند چون باور عمومی این است که بدیهی است که جنسیت بر مبنای عضو جنسی در نظر گرفته شود.
جنبههای جنسیت
اگرچه جنسیت با تعیین جنس نوزاد آغاز میشود، اما به همانجا ختم نمیشود. جنسیت فرد به روابط پیچیدهی میان جنبههای سهگانهی زیر بستگی دارد:
- تن: تجربهای که ما در رابطه با تن خود داریم، بهعلاوهی قواعدی که بر اساس آن، جامعه جنسیت تن را معین میکند، بهعلاوهی شیوهی ارتباط دیگران با ما بر اساس تنی که ما داریم؛
- هویت: درک عمیق درونی ما از خود به عنوان مرد، زن، یا ترکیبی از این دو، یا هیچ کدام، تصور درونی ما از جنسیت ما است؛
- بیان: چگونه جنسیت خود را در دنیای بیرون عرضه میکنیم، و در مقابل، جامعه، فرهنگ، محله، خانواده چه تصوری از جنسیت ما دارد،
بیان جنسیت[۳] همچنین به نقشهای جنسیتی، و نیز به شیوهای که جامعه از این نقشها برای واداشتن افراد به پذیرش هنجارهای جنسیتی دورهی خود استفاده میکند، ارتباط دارد.
هر یک از این جنبهها در طیف گوناگونی از احتمالات، دچار گوناگونیهای عظیم میشوند. یک فرد زمانی با جنسیت خود احساس راحتی میکند که جنبههای سهگانهی «تن، هویت تن، و بیان هویت تن» با هم دارای هماهنگی باشند.
تن
در بیشتر جامعهها جنس را مفهومی دودویی/دوتایی [۴] میدانند که دارای دو گزینهی تثبیت شده است: زن، یا مرد؛ و این دو بر اساس اعضای تولید مثل فرد (عضو جنسی، کروموزومهای جنسی، غدههای جنسی، هورمونها، و ساختار تولید مثل) تعیین میشود. اما دودویی/دوتایی جنسی[۵] قادر نیست حتی از جنبهی زیستشناسی موضوع جنسیت را توضیح بدهد. اگرچه بیشتر بدنها دارای یکی یا هر دو عضو جنسی که «زنانه» یا «مردانه» دستهبندی شده است، هستند، اما افراد دیگری نیز وجود دارند که دوجنسگونه/اینترسکس[۶] هستند و این نشان میدهد که جنس، محدود به دو گزینهی معمول زن یا مرد نیست و جنس نیز بر اساس یک طیف تعیین میشود. همین طیف زیستشناسانه میبایست برای رد تصورات سادهانگارانهی دودویی جنسیت[۷] که میگوید در جهان تنها دو جنس وجود دارد، کافی باشد.
رابطهی میان جنسیت فرد و تن او، از کارکرد اعضای تولید مثل وی بسیار فراتر میرود. پژوهشهایی که در علوم عصبشناسی، دستگاه غدد درونریز[۸]، و زیستشناسی سلولی[۹] صورت گرفته، نشان میدهد که تجربههای فرد از جنسیت خود بنیان بسیار گستردهای دارد. در واقع، پژوهشها به طور فزایندهای اشاره دارند که مغز در تجربهای که هر یک از ما از جنسیت خود داریم، نقشی کلیدی بازی میکند.
برای تن، بر اساس ارزشهای فرهنگی نیز جنسیت تعیین میشود. بنا به ویژگیهای معین جسمی فرد، به تن نسبت مردانگی و زنانگی داده میشود و بر اساس درجهی آن ویژگیها، به او برچسب مردانهتر یا زنانهتر زده میشود. اینگونه جنسیتدهی به تن، بر احساسی که ما نسبت به خود داریم اثر میگذارد. همچنین در تصور دیگران از ما و یا ارتباطگیری آنها با ما تأثیر دارد.
هویت
هویت جنسیتی، تجربهی درونی ما از جنسیت خود و نامنهی بر جنسیت خود است. هویت جنسیتی[۱۰] فردی که همگونجنسیتی[۱۱] است با جنسی که در هنگام تولد برای او تعیین شده، همخوانی دارد. برای مثال، کودکی که جنس او در شناسنامهاش پسر تعیین شده و او نیز خود را پسر میداند، یک همگونجنسیت است. تراجنسیتی کسی است که هویت جنسیتی او با جنسی که هنگام تولد برای او تعیین شده، همخوانی ندارد. مثال آن، کودکی است که در شناسنامه، جنساش پسر تعیین شده، اما او خود را دختر میداند.
دو جنسیتی که بیش از همه شناختهشده و معمولاند، پسر و دختر (یا مرد و زن) نام دارند و بیشتر مردم تصور میکنند که این دوتا، تنها هویتهای جنسیتی هستند. این تصور که تنها دو جنسیت در جهان موجود است را «دودویی/دوتایی جنسیتی» مینامد. کودکانی که در چارچوب دودویی جنسیتی میگنجند، کودکانی هستند که خود را بر مبنای جنسی که هنگام تولدشان تعیین شده، پسر و یا دختر میدانند.
اما جنسیت یک طیف است، و تنها به این دو امکان محدود نیست. کودک ممکن است هویت جنسیتی غیر دودویی داشته باشد، یعنی خود را لزوما پسر و یا دختر نداند. ممکن است خود را هم پسر و هم دختر بداند، یا خود را نه پسر و نه دختر بداند، و یا کلن جنسیت متفاوتی برای خود قائل باشد. کسانی که بیجنسیت[۱۲] هستند، با هیچ یک از هویتهای جنسیتی احساس همگونی نمیکنند.
بسیاری از ما از سالهای اولیهی زندگی به جنسیت خود آگاه میشویم. بنا به آکادمی پزشکان متخصص کودک آمریکا، «شناخت حسی بیشتر کودکان از هویت جنسیتی خود تا چهارسالگی ثبات مییابد».
ریشهی اصلی شناخت هر یک از ما از هویت خود، از درون خود ما برمیآید؛ این شناخت، جنبهای ذاتی از شخصیت فرد است. انسان نمیتواند هویت جنسیتی خود را انتخاب کند، بسازد، یا تغییر دهد، اما عباراتی که با آن هویت جنسیتی خود را تعریف میکند ممکن در طول زمان متحول شوند (ممکن است عباراتی که بکار گرفته میشود از یک هویت جنسیتی غیر دودویی به هویت جنسیتی غیر دودویی دیگر تبدیل شوند). برای نامگذاری جنسیت خود، ما مسیری دشوار و تدریجی را طی میکنیم. چون امکانات زبانی ما برای بیان جنسیت محدود است، زمان درازی طول میکشد تا هر یک از ما زبانی را کشف یا خلق کنیم و به وسیلهی آن توصیف بهتری از جنسیت خود را بیان کنیم.
البته در زمان حاضر عبارتهایی که هویت جنسیتی را توصیف میکنند به سرعت گسترش مییابند و زیاد میشوند؛ نوجوانان و جوانان امروز دیگر احساس نمیکنند که ناچارند خود را حتما با یکی از دو جنسیت معمول تعریف کنند، بلکه گسترهی عبارتهای توصیف جنسیت را افزایش میدهند. این تحول زبانی، نمایانگر درکی ظریف از معنای جنسیت است. در همهپرسی فیوژن که در ۲۰۱۵ با شرکت پاسخدهندههایی در فاصلهی سنی ۱۸ تا ۳۴ سال انجام شد، نشان داد که بیشتر آنها جنسیت را نه به شکل یک دودویی، بلکه به شکل یک طیف میبینند. پژوهشهای دیگر نیز نشان میدهد که نوجوانان حتی بیش از جوانان هویت را به صورت طیف میبینند. میتوان گفت در درک بنیادین از جنسیت، و گونهای که ما در مورد این جنبه از هویت خود میاندیشیم، شکافی میان نسلها وجود دارد.
بیان
بّعد سوم جنسیت، بیان جنسیت است، یعنی شیوهای که ما جنسیت خود را به دنیای پیرامون خود با چیزهایی مانند لباس، آرایش مو، رفتار و غیره، اعلام میکنیم. تقریبا برای همه چیز جنسیتی تعیین شده؛ اسباب بازیها، رنگها، لباسها، و فعالیتهای گوناگون، هر یک برچسب یکی از دو جنسیت معمول را بر خود دارند. با توجه به رواج گستردهی دودویی جنسیتی، کودکان برای ابراز جنسیت خود در تعاریف تنگ و محدود «پسر» و «دختر» با دشواریهای زیادی روبرویند. از زمانی که پا به دنیا میگذاریم، آنچه از ما در زمینهی بیان جنسیتی انتظار میرود به ما آموخته میشود، و در هر یک از ابعاد زندگی اجتماعی، از جمله خانواده، فرهنگ، همسالان، مدرسه، محله، رسانه، مذهب، این آموزه به ما منتقل میشود. قبول نقشهای جنسیتی در فرهنگ ما آنقدر عادی شده که بیشتر مردم برای خود گزینهی دیگری به جز اجرای همان نقشها را در نظر نمیگیرند.
بیشتر بچهها تحت تأثیر ترکیبی از شرایط اجتماعی و ترجیح شخصی، تا سه سالگی تمایل به بازیها و رفتارهایی دارند که با جنسی که برای آنها تعیین شده، همخوان باشد. کسانی که به خوبی در نقشهای جنسیتی و شیوههای بیان جنسیت که از آنها توقع میرود جا میافتند، ضرورتی نمییابند که به جنسیت خود فکر کنند یا جنسیت خود را زیر سؤال ببرند و یا به چگونگی شکلگیری جنسیت، بیان آن، و تأکید بر آن در مسیر زندگی بیندیشند. اما کودکان و نوجوانانی که جنسیت خود را به گونهای تعریف میکنند که در چارچوب هنجارهای اجتماعی نمیگنجد، تجربهی بسیار متفاوتی داشتهاند. دخترهایی که به نظر دیگران زیادی پسرانه رسیدهاند (بهخصوص در سالهای اول نوجوانی) و پسرهایی که زنانه به نظر میآیند (در هر سنی) با چالشهای گوناگون روبرو میشوند. در خانه به آنها فشار وارد میشود که از هنجارهای معمول پیروی کنند، در مدرسه از سوی همکلاسیها با آنها بدرفتاری میشود، در جامعهی بزرگتر آزار میبینند، و این تنها بخشی از مشکلات کودکان و نوجوانانی است که رفتارهای جنسیتیشان در چارچوب سیستم دودویی جنسیتی نمیگنجد. بسیاری از جوانان، چه بیان جنسیتی معمول داشته باشند چه نداشته باشند، حالتداشتن برای آنها ملموسترین جنبهی تجربهی جنسیتی است، و میتوان گفت که اگر تمام روابط آنها با دیگران را تحت تأثیر قرار ندهد، بخش بزرگی از این روابط را تحت تأثیر قرار میدهد.
هنجارهای جنسیتی در متن جامعه و در طول زمان دچار تحول میشود. کافی است آدم مردهایی که گوشواره میاندازند یا زنهایی که تاتو میزنند را در نظر بگیرد تا بداند انتظارات اجتماع از افراد تا چه حد انعطافپذیر است. حتی این باور، که به نظر غیرقابل تغییر میآید، «صورتی برای دخترها، آبی برای پسرها» باوری به نسبت تازه است. تا اوایل نیمهی قرن بیستم، رنگ صورتی، برای لباس پسرانه بکار میرفت و رنگ آبی برای لباس دخترانه، و البته باز هم به دلیل جنسیتی که برای رنگها تصور میشد، اما آن زمان این رنگها با منطق متفاوتی به ویژگیهای جنسیتی معین نسبت داده میشدند.
از آنجایی که انتظارات جامعه و فرهنگ از رفتار جنسیتی بسیار خشک و بیانعطاف است، معمولا تصور میکنیم که لباس، یا شیوهی راهرفتن، حرف زدن، یا حالتهای یک نفر، نشانهای از هویت جنسیتی اوست. اما حالت (بیان جنسیتی)، و جنسیت دو امر متفاوتاند. ما نمیتوانیم هویت جنسیتی یک فرد را بر اساس حالت او تعیین کنیم. برای نمونه، یک پسر همگونجنسیتی ممکن است دوست داشته باشد دامن یا پیراهن به تن کند. سلیقه و انتخاب پوشاک او، هویت جنسیتی او را تغییر نمیدهد، فقط به این معناست که او (دست کم بعضی مواقع) ترجیح میدهد لباسی بپوشد که به زعم جامعه برای دخترها در نظر گرفته شده است.
جنسیت با گرایش جنسی تفاوت دارد
مورد دیگری که در این راستا میتوان در نظر گرفت تفاوت میان جنسیت و گرایش جنسی است، که معمولا به اشتباه تصور میشود یکی هستند. جنسیت، و گرایش جنسی، دو جنبهی کاملا متفاوت هویت فرد هستند. جنسیت، امری است شخصی (تصور شخص از خود)، اما گرایش جنسی امری است بینافردی که در رابطهی شخص با دیگری روی میدهد (فرد از نظر جنسی، عاطفی و/یا احساسی به چه کسی تمایل دارد).
چرا میبایست حتما میان این دو جنبه تمایز قائل شد؟ اگر جنسیت را با گرایش جنسی اشتباه بگیریم، ممکن است در مورد افراد، بخصوص جوانان، پیشداوریهایی داشته باشیم که ربطی به شخصیت آنها ندارد. برای نمونه، اگر بیان جنسیتی کسی با انتظاری که جامعه از او دارد همخوانی نداشته باشد، معمولا او را همجنسگرا به شمار میآورند. معمولا تصور میشود پسری که دوست دارد در بازیها نقش شاهزادهخانم را داشته باشد، گی است. تصور میشود دختر نوجوانی که لباسهایش را از بخش مردانهی فروشگاه انتخاب میکند، لزبین است. اینگونه نتیجهگیریها اشتباهاند. لباسی که یک شخص به تن میکند، به بیان جنسیتی او ارتباط ندارد؛ از روی لباسی که افراد به تن دارند نمیتوان به گرایش جنسی آنها پی برد (حتی، باید اضافه کرد که از روی لباسی که فرد به تن دارد هویت جنسیتی او را هم نمیشود دانست… مگر این که خودش بگوید).
اشتباه گرفتن جنسیت و گرایش جنسی در تواناییهای یک جوان در درک و توضیح جنسیت خود نیز ممکن است تأثیر بگذارد. برای نمونه، اغلب پیش آمده که یک تراجنسیتی یا یک جوان غیردودویی جنسیتی، تا پیش از آن که شناختاش از هویت جنسیتی خود کامل شود، دچار این تردید بوده که شاید گی یا لزبین باشد (یا هر گرایش جنسی دیگری به جز دگرجنسگرا).
شناخت جنسیت و گرایش جنسی اهمیت دارد اما چگونگی درک فرد از این جنبههای شخصیتی خود – و انتخاب فرد در نمایش و بیان آن – مسیرهای متفاوتی دارد. اگر تصور شود که این دو جنبه از شخصیت فرد، در هم قابل تبادل است، به جای این که به شناخت فرد از خود و از دیگری کمک کرده باشد، در واقع مانعی بر سر راه درک و ارتباطگیری او با دیگری ایجاد میکند.
در نهایت؟
گوناگونی جنسیتی در طول تاریخ و در سراسر جهان همیشه وجود داشته است. جنسیت یکی از بنیادینتری جنبههای هویت فرد است که بر تمام لایههای زندگی او تأثیر عمیق میگذارد. در جایی که این جنبهی حیاتی شخصیت فرد با دقت و قطعیت برای او تعریف شده و او وادار به اجرای آن میشود، کسانی که در این هنجار جا نمیگیرند با چالشهای دشوار روبرو میشوند. حتی کسانی که اندکی با این هنجار تفاوت دارند، با عدم تأیید و پذیرش اجتماعی روبرو میشوند.
اما بایدی نیست که شرایط به این شکل باشد. با قبول این واقعیت که تجربهی شخصی هر کس از خود، تجربهای یگانه و معتبر است، میتوانیم همهی افراد و گوناگونی جنسیتی ایشان را با آغوش باز بپذیریم. چنین رویکردی نه تنها باعث پذیرش شمار بیشتری از کسانی است که با هنجارهای جنسیتی به چالش برخاستهاند، بلکه برای همهی افراد فضایی ایجاد میکند تا هویت جنسیتی خود را هر چه بیشتر بکاوند و خود را آنگونه که هستند بپذیرند.
[۱] Sex
[۲] Gender
[۳] Gender Expression
[۴] Binery
[۵] Sex Binary
[۶] Intersex
[۷] Gender Binary
[۸] Endocrinology شاخهای از علم پزشکی که به شناسایی و مطالعهی غدد مترشحهی داخلی میپردازد
[۹] cellular biology زیست شناسی یاختهای یا سلولی شاخهی جدیدی از زیستشناسی است که به ساختار و کارکرد یاختهها در مقیاس مولکولی میپردازد.
[۱۰] Gender Identity
[۱۱] Cisgender
[۱۲] Agender