
وقتی ذهنام، ذهن خودم، پرشتاب، چرخچرخ کار خود را میکند بیتوقف،
در خواب،
بیدار،
بیخبر،
بیخبر،
دقیق،
بیاشتباه،
تنام ،
هم،
کار خودش را میکند،
ول،
ویلان،
منگ،
بغض،
ضجهی زوزهی کشدار
نهخواب نهبیدار،
سنگ نه،
تودهی شن،
ول،
ول،
چشم به راه.
گوش به راه.
گلو خونی.
ناخن فرو توی پوست
از انتهای گوش و دوش تا ابتدای پستان